لنگ آن است که پای او معیوب باشد و لوک آنکه بهر دو کف دست و زانو راه رود. (حاشیۀ مثنوی) : در چنین بند لنگ مانده و لوک در چنین سمج کور گشته و کر. مسعودسعد. با سر پوشیدگان درگاه، درکله مصاف پیوستن کار لنگان و لوکان و بی فرهنگان است. (مقامات حمیدی). خم خانه خر سرای خر پیر نه راه بری نه بار برگیر زین لاشه و لنگ و لوک پیری از دم تا گوش مکر و تزویر. سوزنی. لنگ و لوک و چفته شکل و بی ادب سوی او می غیژ و او را می طلب. مولوی
لنگ آن است که پای او معیوب باشد و لوک آنکه بهر دو کف دست و زانو راه رود. (حاشیۀ مثنوی) : در چنین بند لنگ مانده و لوک در چنین سمج کور گشته و کر. مسعودسعد. با سر پوشیدگان درگاه، درکله مصاف پیوستن کار لنگان و لوکان و بی فرهنگان است. (مقامات حمیدی). خم خانه خر سرای خر پیر نه راه بری نه بار برگیر زین لاشه و لنگ و لوک پیری از دم تا گوش مکر و تزویر. سوزنی. لنگ و لوک و چفته شکل و بی ادب سوی او می غیژ و او را می طلب. مولوی